تأثیرات طلاب در بازدید از بزرگترین کتابخانه نسخ خطی دنیای اسلام؛ کتابخانه آیت الله مرعشی ره
نویسنده:مهدیه سادات موسوی (رشته تفسیر و علوم قرآنی)
در سکوت دل انگیز شهر قم جایی هست که چشم ها از تعجب این همه عظمت و حکمت به قفسه هایی پُر از حکمت و تاریخ خیره می ماند.
بله کتابخانه آیت الله مرعشی ره، کنجینه ای از میراث مکتوب شیعه ، جایی که همه کتابهایش بوی معرفت می دهد.
وارد کتابخانه که می شویم سکوتی حاکم است که اندیشه و تفکر را فریاد می زند. نسخه های خطی را می بینیم که راوی دستان لرزان و دلهای عاشق چند قرن گذشته است که با نور شمع نگاشته شده تا چراغ راه آیندگان باشد.
اینجا به انسان احساس ضعف دست می دهد نه از سر ناتوانی بلکه از سر احترام.
اینجا روح انسان به پرواز در می آید.
... و اما باز هم حسین علیه السلام دل مار را هوایی و چشمان مان را اشکبار کرد؛ آنجا که راوی کتابخانه گفتند اینجا از هر آسیبی در امان مانده به خصوص از آسیب داعش و جنگ؛ و دلیلش فقط یک چیز است و آن این است که قفسه ها و گنجینه های کتابخانه متبرک به خاک تربت هستند. بله اینجا خاک تربت وجود دارد.
با حس سبک و زیبایی کتابخانه را ترک کردیم اما دلمان را میان قفسه ها، میان واژه ها و میان خاطره هایی که هنوز زمزمه می شوند جا گذاشته ایم...
نویسنده: فاطمه امیرانی
روزی که در برابر اراده، سر خم کردیم... روایتی از یک بازدید دوشنبهای که شبیه هیچ دوشنبه دیگری نبود. ما، جمعی از همکلاسیها، با ذهنی پر از تصورات معمول از یک کتابخانه، قدم به دنیایی گذاشتیم که نه فقط یک ساختمان، که قلب تپنده تاریخ، ایمان و اراده یک ملت بود: کتابخانه بزرگ آیتالله العظمی مرعشی نجفی.
در نگاه اول، مقهور عظمت شدیم. بوی کاغذهای کهن که با عطر معنویت درآمیخته بود، سکوت سنگین و مقدسی که با هر ورق خوردن کتابی در دوردستها میشکست، و قفسههایی که تا آسمان قد کشیده و هر کدام، جهانی از اندیشه را در آغوش گرفته بودند. اما داستان اصلی، لابهلای این گنجینه نبود؛ داستان در رنجها و زحمات مردی بود که این گنج را با خون دل گرد آورده بود.
وقتی راوی شروع به صحبت کرد، بازدید ما از یک گردش علمی به یک خودنگری عمیق بدل شد. شنیدیم که آیتالله مرعشی نجفی، برای خریدن هر کدام از این نسخههای خطی که امروز میراث دینی و ایرانی ماست، نماز و روزه استیجاری به جا میآورد. لحظهای مکث کردیم.... یعنی او عبادتش را، این خصوصیترین و معنویترین رابطه با خدا را، میفروخت تا عبادتی بزرگتر را که حفظ اندیشه و دین بود، بخرد. چه معامله شگفتانگیزی با پروردگار! شنیدیم که در کارگاههای طاقتفرسای برنجکوبی،در کنار کارگران عرق میریخت تا پولی اندک فراهم آورد و کتابی را از خطر نابودی یا خروج از کشور نجات دهد. مردی که جایگاهش بر صدر منبر و محراب بود، خود را تا کف کارگاه پایین میآورد تا فرهنگ را بر بلندای تاریخ بنشاند. و از همه دردناکتر، داستان گرسنگیهای مکررش بود. او گرسنگی میکشید تا اندیشهها گرسنه نمانند. شکم او خالی میماند تا کتابخانههای شیعه خالی نماند.
اینجاست که مفهوم «زحمت» برای نسل ما رنگ میبازد و شرم، تمام وجودمان را فرا میگیرد. در آن لحظات، در سکوت به یکدیگر نگاه میکردیم و بیصدا از خود میپرسیدیم: ما برای چه چیزهایی از خواب و خوراک خود میزنیم
برای رسیدن به کدام هدف، حاضر به تحمل کوچکترین سختی هستیم
ما که برای دانلود یک فایل چند دقیقهای بیتاب میشویم، ما که با اولین مانع از مسیر خود بازمیگردیم، چگونه میتوانیم همت مردی را درک کنیم که برای یک کتاب، روزها گرسنگی و کار طاقتفرسا را به جان میخرید
اراده او کجا و راحتطلبی ما کجا
هدف بلند او کجا و آرزوهای کوچک و دمدستی ما کجا
ما وارثان گنجی بودیم که بهای آن را با تمام وجود حس کردیم؛ بهایی که با عرق، اشک و گرسنگی پرداخت شده بود...
از کتابخانه بیرون آمدیم، اما دیگر آن آدمهای سابق نبودیم. دیگر آن قفسهها را تودهای از کتابهای قدیمی نمیدیدیم. هر کتاب، یادگار یک نماز فروخته شده بود. هر جلد، نشان از یک روز کار سخت در کارگاه داشت. هر صفحه، روایتی از یک شب گرسنگی آن مرد بزرگ بود.
میراث آیتالله مرعشی(ره) تنها این کتابها نیستند؛ میراث بزرگتر او، درسی است در باب «اراده» و «همت». او به ما آموخت که برای حفظ یک هویت، برای پاسداری از یک فرهنگ، میتوان و باید از همه چیز گذشت. آن روز، ما نه فقط کتاب، که درس عشق، فداکاری و بندگی حقیقی را ورق زدیم و با خود عهد بستیم که دستکم، غبار فراموشی را از ارادههای خفته خود بزداییم و قدردان میراثی باشیم که به بهای یک عمر زجر و زحمت، برای ما به یادگار مانده است.
نویسنده:سهیلا آقاجانلو( رشته فلسفه اسلامی)
جدال علم و دین را زیاد شنیده بودم از زبان به ظاهرعلمگرایان... برای تخریب چهره دین وبرای تضعیف شخصیتهای دینی...و تلاش بزرگان برای اثبات عدم تعارض ایندو اما امروز در یک کتابخانه شگفتانگیز به چشم دیدم عدم تعارض را.. چگونه ممکن است بین علم و دین تعارضی باشد و یک عالم و مرجع شیعی همه زندگیاش را بگذارد برای حفاظت از میراث علمیای که دارد به یغما میرود... برای حفظ کتب خطی قرآنی روایی و نجوم و هندسه و .... هماهنگی بیشتر از این را کجا سراغ دارید که شخصیت بزرگ دینی حتی وعده غذایی خود را کمکند تا هزینه آن صرف حفاظت از علم شود... من پاسخ شبهه تعارض علم و دین را امروز به چشم دیدمدر کتابخانه بینظیر آیت الله مرعشی نجفی(ره). گنجینهای که به قدری دشمن سوز است که یکی از اهداف حمله داعش بوده اما با زیرکی و با بهرهمندی از نگاه دینی سالها قبل، با کاربرد تربت سیدالشهدا در ساخت این کتابخانه محافظت میشود. اینجا اتحاد عجیب علم و دین را می بینی
نویسنده: خانم صدیقیان
دعوت نامه ای برای حضور در بزرگترین کتابخانه قم دریافت کردم. مشتاقانه با جمعی از دوستان در آن مکان علمی ودر نهایت، معنوی حضور پیدا کردم. آنجا صرفاً یک کتابخانه نبود؛ بلکه موزه زندهای بود که هویت علمی شیعه و اسلام در آن جریان داشت. مکانی ارزشمند که محل پیوند با ریشه های اصیل و نسخه خطی بود. فضای معنوی ای که این توفیق را فراهم کرد تا دست نوشته های علمای گذشته را از نزدیک دیده و لمس کرده، گویی همچنان زنده اند و نظاره گر. و از همه مهمتر دیدن این کتابخانه گران سنگ، درس نامه اخلاقی از سیره یک مرجع عظیم الشان و موسس آن بود. چگونگی ایثار ایشان در راه علم و اینکه ایشان در طول زندگی خود، با سختی و مشقت فراوان و حتی گاه با صرف نظر کردن از مخارج شخصی و سفر حج، کتابهای نایاب را جمعآوری کردند تا این گنجینه برای استفاده طلاب امروز باقی بماند. سیره ایشان در تأسیس این کتابخانه، نمادی از جهاد علمی و ایثار در راه حفظ میراث تشیع است. ایشان برای خرید یک نسخه خطی ارزشمند، از برخی ضروریات زندگی خود چشم می پوشاندند... یکی از معروفترین روایات این است که برای کسب درآمد جهت خرید کتب، سالها نماز و روزه استیجاری میخواندند. ایشان هرگز نتوانستند به سفر حج بروند، اما زمانی که از طریق وکالت یا طرق دیگر پولی به دست میآوردند، به جای تأمین زندگی، آن را صرف خرید کتب کمیاب میکردند. هدف آیتالله مرعشی نجفی از این تلاشها، افتخار شخصی نبود، بلکه خدمت به علم و حوزههای علمیه بود. وجود متون کهن و نسخ خطی، لغت نامه ها و فرهنگ نامه ها و همچنین کتب صرفی و نحوی و بلاغی در این کتابخانه عظیم شرایط تحقیق و پژوهش را برای محققان ادبیات فراهم کرده است. کتابخانه مرعشی نجفی، شاهدی است بر تاریخ فقه و اصول، و گواهی است بر اخلاص بنیانگذار آن. این یک مکان برای کتاب گرفتن نیست؛ بلکه یک مکان برای علم و الگو گرفتن است
نویسنده: خانم فخرایی
گاهی بعضی مکان ها فقط ساختمان نیستند، بوی ایمان می دهند... کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی(ره) از همان جاهاست . جایی که هر برگ کتاب، رد مدعای مردی را دارد که برای نجات علم خودش را وقف کرد.
می گویند روزی در نجف وقتی خطر غارت نسخه های خطی بالا گرفت، او پول طلبگی اش را نه برای زندگی، بلکه برای حفظ جان کتاب ها خرج کرد ، حتی نماز و روزه استیجاری قبول می کرد تا بتواند کتابی دیگر ، نسخه ای دیگر از میراث اندیشه را بخرد و نگه دارد. نتیجه اش شد نخستین کتابخانه بزرگ ایران و سومین در خاورمیانه ...
جایی که هر قفسه اش بوی ایمان می دهد ، بوی عشق بی نام و نشان به دانایی. در میان قفسه ها، چشمم به نسخه هایی افتاد که هرکدام گنجی از نور بود. قدیمی ترین قرآن حدود 1300 سال قدمت داشت ، روی پوست بز نوشته شده بود چون پوست بز در برابر گرما و رطوبت مقاوم هست به خاطر همین سال هاست که این قرآن ها سالم مانده اند. قرآن های کوچیکی هم بود که جای گوشی الان ما آن روزها برای حفظ کردن در مسیر با خودشان میبردند که وقتشان به بطالت نگذرد پس بیندیشیم که وقت طلاست...
میان همه نس
خه ها یک کتاب توجه من رو خیلی جلب کرد تفسیر فلسفی سوره حمد نویسنده مفهوم واجب الوجود را که در فلسفه خدا می نامیم در مرکز قرار داده بود و فرقه هایی که پس از پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم پدید آمدند، با آن سنجیده میشد تا نشان دهد نزدیک ترین ولایت به منجی ولایت محبان امیرالمومنین هست . و میان نسخه ها دست خط بزرگانی چون ملاصدرا برق می زد...خطی زیبا و روحانی، که آدم بی اختیار دلش میخواست بنشیند و فقط نگاه کند.
و شاید عجیب ترین بخش کتابخانه آنجا بود که آقای مرعشی در تمام قفسه ها تربت امام حسین علیه السلام گذاشتند . همین تربت سبب حفظ کتابخانه از آسیب دشمنان شده است . پس بیندیشیم که عقل و دین جدایی از هم نیستند....
در زیرزمین هم جایی بود که میگفتند (بیمارستان کتاب) کتاب هایی که موریانه زده بودند را با دقت سم پاشی می کردند و در جای مخصوص می گذاشتند که دوباره جان بگیرند... انگار هر جلد کتاب، بیماری بود که به شفا میرسید. در آن سکوت و عطر خاک و کاغذ، احساس می کردم کتابخانه نفس می کشد، و در هر نفس یاد مردی زنده هست که برای نجات کلمه ها از خواب و آسایشش گذشت... آقای مرعشی شخصی بودند که ایمان را میان برگ های کتاب جا گذاشتند ، تا نسل های بعد وقتی سراغ دانایی می روند، ردی از عشق او هم ببینند
نویسنده:مریم نبویان(مدیریت آموزشی)
کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی ؛کتابخانه ای پر از معنویت ؛انگار همه کتابها بوی خدا میدهند.
مگر میشود کسی امام زمانش را ملاقات کند و چند ساعتی را حضور امامش شرفیاب شود و از دریای بیکران مهدی فاطمه مستفیض نشود؟
بله وقتی طلبه ای از مخارج زندگی خود کم میکند و حتی با قبول نماز و روزه استیجاری؛زیارت نیابتی ؛تلاوت قرآن؛کار در کارخانه برنج کوبی و حذف یک وعده غذایی و....دغدغه مند شیعه و آثار باقیمانده از شیعیان می شود تا برای همیشه پرچم علی و اولاد علی(ع) را بالا نگهدارد قطعا نظر کرده ی ولی خداست.
تمام کتابخانه نشان از معرفت داشت معرفت یک طلبه که می تواند سرمشق خیلی خوبی برای همه دوستداران ولایت باشد . به حالش غبطه خوردم که چقدر خالص خودش را در اختیار علم و پاسداری از شیعیان قرار داد. امیدوارم ما هم بتوانیم برای امام و کشور عزیزمان مفید باشیم.
نویسنده:زهره عباسی
گنجینهای از ایمان و دانش: کتابخانه آیتالله مرعشی نجفی
کتابخانه آیتالله مرعشی نجفی تنها یک کتابخانه نیست؛ بلکه موزهای زنده و گنجینهای از هویت علمی شیعه و اسلام است. ورود به این فضا، گذر از دریایی از علم و قدم نهادن در گذرگاه تاریخ است، جایی که سکوتش پر از نجواهای گذشته و هر قفسه، قصهای از دانایی و ایثار را در خود نهفته دارد.
این مکان، یادگار مجاهدتی خستگیناپذیر است. بنیانگذار آن، آیتالله مرعشی نجفی، عمری را در راه علم جهاد کرد. او با تحمل سختیها و مشقتهای فراوان، حتی با چشمپوشی از ضروریات زندگی و سفر حج، و با قبول نماز و روزههای استیجاری برای کسب درآمد، به جمعآوری کتابهای نایاب همت گماشت. هدف او افتخار شخصی نبود، بلکه خدمت به علم و حوزههای علمیه و حفظ میراث تشیع برای نسلهای آینده بود.
حاصل این ایثار، امروز به عنوان یکی از بزرگترین کتابخانههای ایران و خاورمیانه، میزبان پژوهشگران است. در این گنجینه بیکران، صدها هزار جلد کتاب چاپی و دهها هزار نسخه خطی کمیاب نگهداری میشود؛ از قرآنهای خطی نوشته شده بر پوست بز با قدمتی ۱۳۰۰ ساله، تا تفسیرهای فلسفی، دستنوشتههای فیلسوفانی چون ملاصدرا، نسخههایی از نهجالبلاغه، اوستا و انجیل.
در اینجا، کتابها تنها کاغذهای کهنه نیستند، بلکه گنجی از نورند. حضور در مخزن نسخ خطی، انسان را به قرنها قبل میبرد و حیران میکند که به سخنان راهنما گوش بسپارد یا به تماشای این گوهرهای ناب بنشیند.
شگفتانگیزتر از خود کتابها، داستان حفاظت از این گنجینه است. گفته میشود به برکت تربت مقدس امام حسین (علیه السلام) که در قفسهها نهاده شده، این کتابخانه از گزند خطراتی چون جنگ و تهدید داعش در امان مانده است.
در کارگاه ترمیم، کتابهای آسیب دیده و موریانهزده با صبر و دقت ترمیم میشوند تا دوباره جان بگیرند و نفس بکشند.
این کتابخانه فقط یک محل برای امانت کتاب نیست. اینجا مکانی برای الگو گرفتن است؛ الگویی از اخلاص، جهاد علمی و عشق بینام و نشان به دانایی. سیره مؤسس آن، درسنامهای اخلاقی برای همه جویندگان علم است. بازدید از این کتابخانه، سفری است به دل تاریخ، ایمان و فرهنگ.
تجربهای که به ما میآموزد عقل و دین جدایی از هم ندارند و وقت، گرانبهاترین سرمایه است. اینجا نفس میکشد و در هر نفس، یاد مردی زنده میشود که برای نجات کلمهها، از خواب و آسایش خود گذشت.
سوای از این مطالب رفتن به این کتابخانه باوجود اینکه تمام قسمتهایی که مارفتیم به سرعت گذشت ولی برای من خیلی عجیب بود که درپس این ضریح کوچک این عالم بزرگ چه عظمتی خفته است وحال معنوی خوبی رومن اونجا باقلبم حس کردم. خداوند به نسل این عالم بزرگ برکت بده که باچه مشقتهایی چنین ثمره درخشانی رابرا شیعه به جاگذاشتن
